رسته‌ها
تبهکار مو طلایی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 28 رای
نویسنده:
مترجم:
احمد سعیدی
امتیاز دهید
5 / 4.6
با 28 رای
✔️ از متن کتاب:
هواپیمای بزرگی که از نوع جت بوئینگ بود، غرش کنان در میان آسمان آبی به جلو می رفت و از روی ابرهای پنبه ای رنگ که در گوشه و کنار به طور پراکنده ای خودنمایی می کردند، می گذشت.
من و ولدا منشی زیبایم در روی صندلی نشسته بودیم و او کتابی در دست داشت و مشغول مطالعه آن بود. من هم که تا چند لحظه قبل روزنامه را مقابل چشمانم گرفته و خبرهای کوچک و خواندنی آن را مطالعه می کردم، حال دیگر از مطالعه خسته شده بودم و در عوض مشغول نگریستن به مناظر متحرک زیرپایم از پشت شیشه پنجره کوچک هواپیما بودم.
چند لحظه بعد مهماندار هواپیما که دختر بلند قامت و زیبارویی بود و پیوسته لبخند نمکینی بر لب داشت از در عقل وارد شد و با صدائی لطیف گفت:
- مهمانان عزیز شرکت ما امیدوار است سفر خوش و پر لذتی را در پیش داشته باشید. تقاضا میکنم کمربندهایتان را ببندید چون بروی فرودگاه لاس وگاس رسیده ایم و تا چند دقیقه دیگر هواپیما بروی باند خواهد نشست...
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
تعداد صفحات:
156
فرمت:
PDF
آپلود شده توسط:
shakhsar
shakhsar
1398/05/04

کتاب‌های مرتبط

فرزانه
فرزانه
5 امتیاز
از 2 رای
عشق رئیس جمهور
عشق رئیس جمهور
4 امتیاز
از 33 رای
تبهکاری در دام
تبهکاری در دام
4.5 امتیاز
از 35 رای
گذرگاه کوراک
گذرگاه کوراک
4.5 امتیاز
از 11 رای
قصر مرموز
قصر مرموز
4.5 امتیاز
از 36 رای
حقیقت به نخی بند بود
حقیقت به نخی بند بود
4.3 امتیاز
از 17 رای
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی تبهکار مو طلایی

تعداد دیدگاه‌ها:
1
«چل سال بیش رفت» دوم ابتدایی بودم که این کتاب به دستم رسید و به سختی خوندمش. اون وقتا اینجوری بود - یا برای ما اینجوری بود - که هر چی می‌رسید رو می‌خوندیم. تصور کنید از داستان‌های کودکانه‌ی هانس کریستین اندرسن پرتاب شدیم وسط داستان‌های جنایی آمریکایی و بعدتر افسانه‌های اساطیر ایرانی که انتشارات صفری چاپ می‌کرد و بعدتر کتاب‌های پر برگ ژول ورن که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان امانت می‌داد و ... اینطوریا شد که کتابخون شدیم و کتابخون موندیم.
تبهکار مو طلایی
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک